پیشواژه
جستجویم را برداشتم و روانهی نانام شدم. در نانام بنایی دیدم تمامن گلی، بغلش تمامن سنگی، آنورش مرمر، اینورش آهنی. مفتول را برداشتم و گفتم خارکسده، حالا دیگه مفتول ورمیداری؟! بروس لی آمد و گفت نه. بچهام آمد
و گفت نه. ننهام آمد و گفت نه. خودم آمدم. دیدم به جایی نمیرسم. جستجویم را زمین گذاشتم و از آن خوردم. سبک شدم. باز هم خوردم. سبکتر شدم. باز هم، تمام شدم. حالا دیگر گشتن بودم، خودِ گشتن. دیگران میآمدند مرا برمیداشتند و میرفتند به دنبال خودشان میگشتند. من هم وانمود میکردم که
…خوردنی نیستم