تو ونکوور دو چیز نیس: یکی آفتاب، یکی معرفت. بقیهش هس. حالا منی که آفتاب دوس دارم و به معرفت بندم به من چه! یعنی به ماهی بگی آبو نفتی میکنیم ولی بقیهش هس. میپره با همون کیر نداشتهش بکنتت!
۹
حالا چهار ماهه که آلمانم. آلمانم چهار ماهه که منه. هنوز نپرسیده اهل کجام. بپرسه میگم اهل قلم، شمال غربیِ پوک، جایی که ماهی می یاد تو خاکخودشو به کِرم ثابت کنه